نظاره بر بازی قدرت، گاه موجب تعجب میشود، گاه غم و گاه خنده. شاید عجیبترین نوع، آن خندهای است که در پی گریه دیگری پدید میآید. دیدن اشکی که بر بیچارگی بیچارگان و ناداران توسط کسی ریخته میشود که خود از عوامل بدبختی آنان بوده است.
دولت حسن روحانی با شعارهایی بر سر کار آمد که اگر درصدی از آنها تحقق یافته بود بسیاری از مشکلات کنونی را شاهد نبودیم. دولت روحانی کیست؟ مهمترین چهره آن اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی است که در انتهای کار دولت حسن روحانی تلاش کرد با کاندیداتوری در انتخابات 1400 معجزات او را ادامه دهد. جالب آنست که آقای جهانگیری در هنگام تبیین وضع مردم ناگهان بغض گلویش را میفشارد و بر وضعیت کولبران و محتاجان این سرزمین اشک، راه بر سخنش میبندد! این همان گریهای است که بهجای متاثر کردن همگان باعث حیرت بسیاری و خنده جمعی دیگر شد. عجبا! کسانی که خود مایه چندباره فقیرتر شدن مردم شدهاند اینک بر وضع آنان میگریند گویی که از کرات دیگر کسانی آمده و مردم را به فقر کشیدهاند.
نگاهی کوتاه به کارنامه دولتی که آقای جهانگیری معاون اول و بازیگر اصلی آن است میتواند دلیل بیاعتمادی مردم به نمایشهای اینچنینی را نشان دهد.
تورم از شاخصها و متغیرهایی است که نشان از وضعیت زندگی مردم و میزان توانایی آنها در رسیدن به زندگی مطلوب دارد. تورم علاوه بر تاثیر مستقیم در تولید و سایر بخشها، با مصرف خانوار وقدرت معیشت مردم در تماس است.
بعد از انقلاب، چهارمین موج سهمگین تورمی پس از سال 73 ،87 و 92 که به ترتیب 59 و 28 و 44 درصد بود، در سال 97 رقم خورد. در این سال با توجه به نوسان شدید ارزی نرخ تورم به 50 درصد رسید.
بازار ارز متغیر بعدی است که اوضاعی به مراتب اسفبارتر نسبت به دیگر شاخصها دارد. ارز اواخر سال 96 روند افزایشی خود را شروع کرد و در سال 97 به اوج نوسان قیمتی رسید.
درآمد سرانه از دیگر شاخصهایی است که وضعیت اقتصادی کشور را تصویرسازی میکند. این درآمد از تقسیم تولید ناخالص داخلی به جمعیت بهدست میآید که به برنامهریزان و سیاستگذاران در راستای بازتوزیع درآمد و ارتقای قدرت رفاه و خرید کمک میکند. از سال 90 تا 98 درآمد سرانه کشور کاهش 34 درصدی داشته است. در واقع علیرغم افزایش درآمد اسمی خانوارها، قدرت خرید هر ایرانی نسبت به سال 90 حدود یک سوم کاهش یافت. دقت کنید قدرت خرید بهجای افزایش به یک سوم کاهش یافته است.
شاخص نابرابری (ضریب جینی) هم دال بر عدالت در جامعه است. به زبان ساده شاخص نابرابری، شکاف طبقاتی در جامعه را نشان میدهد که ناشی از عوامل متعدد از جمله بازتوزیع درآمدهاست. این شاخص هر چه پایینتر باشد حکایت از توزیع عادلانهتر ثروتدارد و نسبت دهکهای بالای درآمدی به دهک پایین درآمدی کم میشود. از سال 92 تا سال 97 این شاخص اوج گرفته و شکاف طبقاتی افزایش یافته و در سال 97 به 9.40 درصد رسیده است. برآیند بررسی متغیرها اقتصادی و تحلیل شاخصها خبر از افزایش این ضریب در سال 98 میدهد. به عبارتی وضعیت عدالت شدیدا در جامعه رو به خرابی رفته و شکاف طبقاتی افزایش یافته است. به زبان ساده فقرایی که آقای جهانگیری برایشان اشک میریزد؛ شدیدا فقیرتر و سرمایهدارانی چون مهدی جهانگیری برادر آقای جهانگیری چند برابر ثروتمندتر شدهاند. یادآوری میشود این آقای مهدی جهانگیری یکی از متهمان اقتصادی است که دستگیر شده و اخیرا باوثیقه هزار میلیاردی آزاد شده است. دقت کنید هزار میلیارد تومان وثیقه برای آزادی موقت! این سنگینترین مبلغ وثیقه در تاریخ جمهوری اسلامی است.
با چنین کارنامهای اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور عملکرد دولت را معجزه مدیریت عنوان کرده است. اما در واقع معجزه مدیریت دولت تدبیر کاهش درآمد ملی، کاهش سرمایهگذاری، کاهش صادرات، افزایش نرخ تورم، کاهش قدرت خرید مردم و شرطی کردن اقتصاد در برابر مذاکره بوده است. اکنون باید فهمید که چرا در برابر گریه جهانگیری همگان بهجای همدلی میخندند زیرا عامل ایجاد فقر خود برای وضع فقرا میگرید. این اگر اهانت به شعور مردم نیست؛ پس چیست؟
۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۴۱
کد خبر: 753900
نظر شما